ترشحات رنگارنگ ذهن من

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۱۹ ق.ظ

مدرسه :/

برای اولین باره که انقدر از شروع شدن مدارس بدم میاد .

عید خیلی خیلی خوبی بود . هم درس خوندم و هم تفریح کردم . گرچه باید روزی ۱۰ ساعت میخوندم که به مباحث برسم ولی ۹ ساعت یا ۸ ساعت ۶ و ۷ ساعت هم داشتم و خداروشکر کمتر نرفت غیر از روزهایی که مسافرت بودم . اونجا هم که از ساعتای ۱۱ شب که هیچکس خونه نبود در آشپزخونه اون خونه ای که بودیم ( خونه. یکی از اقواممون ) تا ۱ و یا ۲ مینشتیم درس میخوندیم . آخه از صبح تا شب اونجا یا مهمون میومد و یا ما میرفتیم مهمونی .

+ واقعن چی میشد مدرسه ها ساعت ۹ صبح شروع میشدن . واقعن ساعت ۷ صبح خیلی بده .

++ متوجه شدم که تموم کمبود خوابهای بنده و اینکه چرا سر کلاس خوابم میاد و کسل هستم فقط یک ساعت خوابه . یعنی ۵:۳۰ که بیدار میشم.  و اگه ۶:۳۰ بیدار بشم خیلی سر حالم !

+++تمام روزهای عید برام روزهای شاد محسوب میشدن و غم امگیز ترین روز عید هم که سه شنبه هفته پیش بود که یکسری حرفها به یک نفر از نزدیکانم زدم و ...

البته بعدش ازش عذرخواهی کردم :)

 

++++ همینا دیگه . آها راستی شاید کمتر بیام اینجا . تا جمعه هم که نمیام :)))

و اینکه بدونین من به وب همتون سر میزنم و زدم و تموم اتفاققات رو خوندم ولی کامنت نمیذارم ، تنبلیم میشه که بیام کامنت بذارم . روز مرد رو هم به خیلیا در اینجا تبریک نگفتم. واقعن معذرت میخوام . قول میدم جمعه جبران کنم :))

+ متوجه شدم پست قبلیم چه قدر بد نوشتم ، ببخشید تند مینوشتم حداقل برای روز مرد یک چیزی گذاشته باشم :)

 

++ راستی یک نقد فیلمی که خیلی وقته میخواستم بذارم ، نمیذارم چون میترسم یک عده به خاطر اون حرفها ناراحت بشن و منم همچین چیزی رو دوست ندارم . فیلمش در رابطه با اهداف و رسیدن به اون .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۴
امیر +

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی