عنوانش چی باشه ؟ ( حس بی اعتمادی ؟ )
- سال کنکور ، فقط خودتی و خودت . به فکر کس دیگه ای نباش . باهاش برنامه نریز که با هم درس بخونین چون ....
از توصیه هایی که بود که کنکوری هایی بهم گفته بودن و دستشون هم درد نکنه .
دیگه نمیخوام برم کتابخونه با همونها باشم و درس بخونم .
میای دو ساعت وقتت رو صرف ریختن برنامه میکنی و بعد میبینی که امروز از چهار نفری که هستیم فقط خودم هستم .....
از دروغ متنفرم .
نه میتونم تنها باشم و نه میتونم با اونها باشم . شرایط جوری هست که نمیشه قید دوستی رو باهاشون زد .
نمیدونم . یا من خیلی به فکر اونام و یا اونا به فکر زیر آب زدن من هستن .
تنهایی بهتره . ترجیحش میدم به هر چیز دیگه . میخوام کتابخونه باشم ولی بدون اونها . چون فقط داخل کتابخونه میتونم درس بخونم . تمرکز داشته باشم . داخل خونه ، هم گرمه هوا و هم تمرکز ندارم . هیچی .
یک سری مسائل دیگه هم هست .
به یکی از همینا شک کردم . شک کردم که میاد کتاب بدزده . آخه دقیقا سال پیش ( یعنی 11 ) کتاب زیست چند تا از بچه ها دزدیده شد ( و خیلی از گمانه زنی ها به سمت من بود البته حق هم داشتن چون خیلی سهوی کتاب یک نفر که زیست بود رو برداشته بودم و بردم خونه و متوجه شدم که دو تا کتاب زیست دارم و اون کتاب هم مال همکلاسیم هست ) . و احتمال میدم این همون باشه .
آخه هممون منابعی که داشتیم از هر درسی رو نوشتیم روی یک کاغذ و دیدم که اون عکس گرفته از منابعی که داشتیم .
کتابی ک جدیده و داریم ، بدون اجازه برمیداره و نگاهش میکنه ( و من هم به شدت از این کار بدم میاد بدون اجازه به وسایلم دست بزنن حتی در جلوی چشمای خودم )
احتمالا خیلی بدگمان شدم .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
واقعا کی حال داره بره متن کتاب درسی شیمی رو بخونه ؟؟ دلچسب نیست اصلا . به قول جناب آقای بهمن بازرگان فاجعست !!!
ولی علاقم به شیمی برگشته :)