ترشحات رنگارنگ ذهن من

سلام .

اول یک مقدمه از خودم داشته باشم و شرایطم رو بدونین .

من یازدهم تجربی هستم . و از این تابستون رسما کنکوری میشم . 

قطعن هر کسی که به فکر هدفش هست ، باید از این تابستون نهایت استفاده رو بکنه . 

اما من چند تا سوال دارم . 

یک نکته بگم : در اوقات خیلی فراغتتون بیاین به این سوالات جواب بدین لطفا . دوست ندارم وقت کسی گرفته بشه . خواهش کردم !!!!

1- برنامه ریزی بلد نیستم . برنامه ریزی بلندمدت که خود آزمون آزمایشی ( که قراره در موردهای بعدی سوال بشه ) داره منظورم نیست . به عنوان مثال من میرم کانون . ( مثال !)  هر دو هفته یکبار آزمون میگیره . اما من بلد نیستم برنامه بریزم و دروس رو تموم کنم و در نتیجه ترازم دلخواه نمیشد . علاوه بر اینکه من در امر تست زنی و خواندن دروس کند هستم . 

2- سوال بعدیم خود آزمون آزمایشیم هست . کدوم آزمون آزمایشی برم ؟ البته ظهر به یکسری نتیجه گیری ها(در طی گفتگو) رسیدم اما باز هم میخوام نظر بقیه رو هم بدونم . مدرسه ما قراره ما رودر گزینه 2 ثبت نام کنه . و من که در کانون بودم ، برام یک مقدار سخته که بیام گزینه 2 . از طرفی خیلی به گزینه 2 علاقه ای ندارم . به خاطر سوالات آسونتر ( البته استاندارد ) و جامعه آماری کم و تعداد کم آزمونها. البته مدرسه ما اگه قرار باشه ما رو گزینه 2 ثبت نام کنه ، معلمان هم با برنامه گزینه 2 پیش میرن . برنامه گزینه 2 هم اینطوری هست که اول میاد پایه دهم رو کامل میبنده و بعد یازدهم . ( فکر کنم در تابستون این کار رو انجام میده ) اما کانون هر دو پایه رو با هم پیش میبره . یعنی هم دهم و هم یازدهم رو در یک آزمون شاهد خواهیم بود . البته یک ویژگی بدی که کانون برای ما داره اینه که عمومی دهم جزء برنامه آزمونهاش نیست . احتمالا برای پاییز و زمستون این دروس رو در برنامش جای میده . 

3- سوال سومم در رابطه با منابع هست . من برای پایه یازدهم تقریبا برای همه دروس یک کتاب کمک درسی خریدم ( غیر از زبان انگلیسی و عربی ) به نظرتون کتب پایه رو بگیرم . آخه برای دهم کتاب تستی ندارم ( غیر از زیست و فیزیک ) و یا بهتر اینه که بیام و کتب دهم رو ( نظام جدیدتر ) بخرم ؟  این نکته رو بگم که کتابهای پایه خیلی گرون هستن

4- فعلا آخرین سواله . من برای قرابت و  آرایه همچنان ضعیف هستم . راه حل هایی که برای پیشرفت در این زمینه ها هست رو میشه بگین . معلم ما تاکید بسیار زیادی بر روی قرابت داشتن . و من هم ضعیفم.

5- یک سوال دیگه هم اضافه شد !! با توجه به اینکه سال دیگه امتحان نهایی داریم . به نظرتون باید در تابستون سال دوازدهم رو هم کار کنم ؟ چجوری ؟ مثلن ژنتیک رو چجوری کار کنم ؟ 

فعلا تموم شد . ممنون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۱۶
امیر +
دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۴۶ ب.ظ

دوراهی :((

کلی سوال دارم . اونم درسی در رابطه با تابستون .

اما کسی نیست :(

خیلی شرایط بدی هست .

موندم وسط کلی دوراهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۶
امیر +
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۵۱ ب.ظ

دستم ...

دستم ......

 

 

 

 

 

تو دست یاره خخخ

 

انقدر دستم دستم کردم فکر کنم حالتون به هم خورد :))

من همیشه همینطوریم . تو هر چیزی که خیلی خوب باشم و یا خیلی بد باشم ، ازش تعریف میکنم و زیاد هم این کار رو انجام میدم . سعی میکنم این نقطه ضعفم رو برطرف کنم . 

ولی الان دستم واقعن خیلی خوبه . البته هنوز یک مقدار احساس خستگی و کوفتگی در دستم حس میکنم ولی واقعن داره خوب میشه :))

خدایاشکرت

 

+ آقا فونت رو هم تغییر دادیم. لینک البته برای بیانی ها اینجا 

از وبلاگ آقا علیرضای گل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۱
امیر +
پنجشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۰۲ ب.ظ

حرفی ندارم خخخ

رفتیم این تست یکی از بلاگری ها( لینک  )جالب بود . البته دیشب رفتم شدم حامی و امروز هم گفتم برم ( چون سر حال تر بودم ) بازم حامی شدم . 

البته با یک تفاوت خیلی خاص :
 
 
دیشب )
طبیعت 
عاطفی 93 درصد
منطق 7 درصد
 
 
 
الان )
عاطفی 97 درصد :////
منطق 3 درصد 
 
 
یعنی فکر کنم یک راست مغز خالص هستم . نمیکره چپم خالیه !!!
 
بعد هم نوشته گونه نادر خخخ واقعن نادر هستم به نظر خودم با این درصد عواطف . 
هر چند هم غیر واقعی باشه ولی واقعن احساساتی هستم و باید یک فکری برای خودم بکنم که درصد منطقم بیاد بالاتر . انگار خیلی خطرناکه 
 
یکسری توضیحات داده بود که خوندم و افرادی که شبیه من هستند که یک نلسون ماندلا رو میشناسم و یک مورگان فریمن ،   و    گوته .
بقیه رو نمیشناحتم . 
بقیه توضیحات هم انگلیسی بود که نقاط ضعف و قوت و ازدواج ... این موارد رو گفته بود و بعضیاش رو با دیکشنری گوگل میتونستم بفهمم چی میگه . مهم تر از همه این بود که خیلی برام جالب بود و خنده دار :)
 
 
توضحیات( البته خیلی کوتاه در حد 5 الی 6 خط ) در ادامه مطلب هر کی حوصله داشت بخونه :)))
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۲
امیر +
دوشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۴۸ ب.ظ

:))

از اونجایی که تصمیم گرفتم با دست دیگم تمرین کنم و بنویسم ، تمرینها و تلاشهای زیادی انجام دادم و این هم نمونه کار :

 

 

اول اینکه خرچنگ غورباقه خودتی :دی

دوم اینکه  به نظرتون  جا برای پیشرفت هست؟ :دی

سوم اینکه میخوام جواب کامنتاتون رو همین الان بدم .(محض شوخی)

در جواب خانوما : 

به خطم نخندین :) درسته حالا بدخطم و ... ولی نباید بخندین که

:)

 

در جواب آقایون :

خوش خط ؟ من ؟ ممنون لطف دارین :) 

:)))) ( در جواب خوش خط کی بودی تو ؟)

چشماتون خوش خط میبینن . 

:/  ( در جواب تو با این خوش خطی ات دکتر نمیشی )

 

 

باید تا پنجشنبه تمرین کنم وقت زیاده . 

 

این چند روز هم به لطف اون دکتر هفته پیش برادر عزیز ، مرا تریاکی خطاب میکند خخخ

و البته مادر بنده نیز با این حرفا به من شک کرده اند !!

 

چه کنیم باید به همین مسائل الکی بخندیم که روحیه مان شاد بشود :)

 

+ برای کنکوری هایی که التماس دعا کرده بودن هم دعای مخصوصی میکنیم . 

#دعا_برای_کنکوریها_یادمان_نرود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۸
امیر +
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

التماس دعا

رسیدیم به شب های قدر 

 

التماس دعای شدید دارم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۸
امیر +
شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۵۹ ب.ظ

#دعا_کنین

امتحان شیمی فردا هم به نوع خودش میتونه ترسناک باشه .

دعا کنین که بتونم با این دستم خوب جداب بدم .

 

+ امروز هم لرزش دستام شروع شد . رفتیم دکتر . گفتش استرس زیاد داری و دلیل بعدی هم اینه که زیاد مینویسی :((((

دیگه همین یک کار رو هم از من بگیرن .

حساسیت چشمام هم کم کم دارن شروع میشن 

 

 

+++ آقایون محترم ، دیگه پست نمیذارین !!!!

شعر و داستان و .... که لذت ببریم :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۹
امیر +
جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۴ ب.ظ

😊

باید شاد بودن رو یاد بگیرم :)

 

شاد بنویسم شاد بخونم و بقیه رو مثل خودم شاد کنم :)

 

باید بتونم بی خیال باشم :)

 

باید بتونم ترسم رو بریزم:)

 

باید بتونم اعتماد به نفسم رو قوی تر کنم :)

 

مطمئنا این چیزی هست که خدا میخواسته از من :)))

خیلی ازت ممنونم خدا. از فرصتی که بهم دادی نهایت استفاده رو میکنم 😊

قول میدم دل خیلیا رو شاد کنم . ( البته سعیمو میکنم )

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۴
امیر +
چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۴۶ ب.ظ

خبر خوب و بد (:)

صبح که با دوستم رفتیم کتابخونه تا ظهر .

برگشتم خونه . احساس سنگینی کردم . دستم خیلی میلرزید . نمیتونستم مدادم رو دستم بگیرم و باهاش چیزی بنویسم . 

گذشت و گذشت . تا اینکه متوجه شدم عضلات دست چپم یکجوری شدن . انگار که خسته باشن و نای تکون دادنشون رو نداشته باشی . 

به پیشنهاد بابام رفتم استراحت کردم که بهتر بشم . همون موقع اس ام اس دادن که امتحان فردا لغو شده ( به دلیل آلودگی هوا ) و من هم کلی خوشحال شدم :))))

استراحت که کردم . متوجه شدم بهتر نشدم . دستم هنوز گرفته بود . با بابام رفتیم دکتر عمومی . البته اولش قرار بود بریم دکتر قلب که من کلی ترسیدم . دیگه اونقدرا هم وضعم حاد نبود . 

رفتمی دکتر . نوبت گرفتیم . حالا هر مریضی میرفت داخل قشنگ نیم ساعت طول میکشید و بعد تازه دکتر میومد به منشی میگفت که ایشون یک سرماخوردگی جزئی دارن و یک آمپول بزنین بهشون . و من همون لحظه ://///   نیم ساعت طول کشید بعد آخر فهمیدی که سرماخوردگی داره ؟؟؟

نفر بعدی و .... تا اینکه بعد چند سال نوبت به من رسید . با بابام رفتیم داخل ( حواسم به ساعت بود که بفهمم چه قدر طول میکشه ) .  بعد سلام و احول پرسی ، شرح احوال کردیم . ایشون اومدن بنده رو به طور کامل چک کردن ( تازه اونموقع فهمیدم برای چی هر کی نیم ساعت طول میکشیده ) . بعد به منشی گفت که از من نوار قلب بگیره . منم تا امروز نمیدونستم چجوری نوار قلب میگیرن . اول ژل ریخت رو بدنم . 

بهش گفتم : هیچ آقایی اینجا نیست که این کار رو بکنه ؟

با خنده جواب داد : نه 

اسمش رو نمیدونم چیه پواره همچین چیزی ، اومد میزد به سینم . اولیش خوب بود . دومی رو میخواست بزنه

من : آییییییییییی

منشی ( با کلافگی ) : چیه ؟

من ( با کلی درد ) : اونجا جناغ سینمه 

منشی : چی گفتی ؟

من : بابا جناغه ...... جناغ . میدونین چیه ؟؟؟؟؟؟

اون لحظه فقط داشتم آیت الکرسی میخوندم که اتفاقی نیفته . 

 

خلاصه تموم شد خدا رو شکر نوار رو گرفتیم و رفتیم پیش دکتر . منم با کلی درد . 

دکتر به بابام گفتن که بابام برن بیرون و من و دکتر تنها موندیم . منم نشستم . با یک حالت تهدید آمیز بهم گفت :

- راستشو بگو .

من که کلی درد میکشیدم گفتم : چیو ؟

دکتره : خودتو به اون راه نزن .

من : خب چیو بگم /

دکتره : بابات رو بردم بیرون که اینجا اعتراف کنی .

من : به چی اعتراف کنم اونوقت ؟

دکتره : موادی ، قرصی چیزی ؟

من ( تو دلم ) : whaaaaat

یک لحظه شک کردم که اینجا تیمارستانه یا مطب دکتر .

من : من تو عمرم مواد مصرف نکردم .

از نگاه دکتره فهمیدم که تو دلش میگفت : باشه منم باور کردم .

دکتره : مطمئنی ؟

من : بله . 

دکتره : بذار قرآن بیارم ببینم راست میگی .

من : بابا باور کنین دارم راستشو میگم . من کلا تو عمرم نه مواد دیدم و نه چشیدم . فقط یک شیشه رو دیدم چه شکلی هست که اونم از تلویزیون دیدم . 

دکتره بالاخره قبول کرد : خیله خب . برو بابات رو بیار .

 

دردسری بودااااا . خلاصه دکتر رفتن ما این بود که غلظت خون بنده بسیار بالاست . در نتیجه باید مایعات زیادی بنوشم و تحرک زیادی داشته باشم ( آخه وسط امتحانا و ماه رمضون کی میره ورزش ؟؟؟؟؟ )  و نمیتونم روزه بگیرم :((((((((((((((((((((

اینم خبر بد و همچنان دست چپم به شدت خسته هست و چپ دست هم هستم و نمیتونم درس بخونم :(((

این بود داستان امروز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۶
امیر +
چهارشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۵۲ ب.ظ

تموم شد :)

بالاخره حرفهام رو زدم . 

از ته دل بود . 

حرفهامو شنید . 

دردی که داشتم . این همه روز ، هفته ، ماه و سال . 

همه رو ریختم بیرون . سبک شدم .

انگار داشتم پرواز میکردم . 

از علاقه هام بهش گفتم . 

گفت : به همشون میرسی . اما یکی به یکی . 

از احساسم گفتم .

احساسی که میگفت نمیتونم . 

کابوس هر روزم رو گفتم . 

دیگه تموم شد . 

یک روز جدید .

زندگی جدید :)

دیگه میتونم خودم باشم . 

خودم بمونم . 

و با خودم به بقیه کمک کنم . 

 

 

 

+ چه قدر هفته ی خوبی بود :))))

از امتحانای خوبی که دادم و دردی که بالاخره تموم شد .

من میتونم :))))))))))

 

 

بعد از سالها بالاخره یک برنامه خوب و درست و حسابی برامون چیدن . خیلی برنامه خوبی هست و 

اولین خوان هم امروز تموم شد . تاریخ :///     به جرئت میتونم بگم از سخت ترین درسهایی بود که در عمرم خوندم . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۵۲
امیر +